بسم الله

 

قرار گذاشته بودم که هر وقت دلم گرفت به آسمان شب نگاه کنم

سراغ ستاره ها بروم

امیدوار باشم و اینقدر دل دل نکنم

که اگر ستاره ایی در دل تاریک شب می خندد پس فردا آن قدرها هم ترسناک نیست

ولی خیلی از شب ها هوا ابری بود و نه ستاره ایی بود و نه امیدی!

 بعدها فهمیدم شاید من ستاره ها را نمی بینم ولی ستاره ها  که هنوز هستند!

شاید من امیدی نمی بینم

ولی امیدی هست

برای همین هم شعر می گویم

ستاره ها را می بوسم

و به ماه لبخند میزنم

باور کرده ام چیز هایی هست که نمی دانم

و من عجیب به آن چیزها امیدوارم

 

 

پ.ن:

صبح از دل شب

و آسانی از دل سختی  می آید.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

asdfghj قرمزگرام دکتر بیماریهای نشیمنگاه خرید قالب وردپرس نیاز دیجی Harald نسیم رایانه heatingmat شعرهای شبنم حاتمی